محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز- مدتی است که از اکران آنلاین فیلم کوتاه «بچه خور»، ساخته موفق محمد کارت، میگذرد؛ اثری که در جشنواره فیلم کوتاه تهران درخشید و در سی وهفتمین جشنواره فیلم فجر هم سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه را از آن خود کرد. در زمان تولید و اکران جشنوارهای «بچه خور»، کمتر کسی نام محمد کارت را به عنوان یک فیلم ساز برجسته و جوان شنیده بود، اما این فیلم ساز خوش ذوق توانست با ساخت و اکران «شنای پروانه» خودش را در قامت یکی از استعدادهای مهم فیلم سازی در سالهای گذشته به سینمای ایران اثبات کند.
حالا «بچه خور» دست کم به گواه آماروارقام پلت فرم ها، محبوبترین فیلم کوتاه تاریخ سینمای ایران است؛ اما نگاه موشکافانه به این اثر خوش ساخت همچنان نشان میدهد که سینمای زیبا و خلاقانه محمد کارت به قصههای قدرتمندتری نیاز دارد و انس با ادبیات داستانی میتواند کارت را به یکی از مهمترین فیلم سازان سالهای آینده سینمای ایران تبدیل کند.
فیلم سازان جوان ایرانی بیشتر از مسیر تولید فیلمهای کوتاه یا مستند به عرصه سینمای بلند گام میگذارند. دراین میان، تجربه سالهای گذشته سینمای ایران نشان داده است که فیلم سازان برآمده از سینمای مستند میتوانند بسیار موفق باشند؛ زیرا از ابتدا با واقعیت دست به گریبان اند، تجربههای کم نظیری را در مسیر هنری شان از سر میگذرانند، دیدن را قبل از فیلم سازی میآموزند و تلاش آنها برای بازنمایی سینمایی واقعیت مانع از این میشود که در دام فانتزی و دورشدن از حقیقت بیفتند. این شیوه به تصویرکشیدن واقعیت، همان چیزی است که محمدحسین مهدویان، دیگر استعداد مهم فیلم سازی یک دهه گذشته سینمای ایران، را هم حسابی به محبوبیت رساند.
از سوی دیگر، مخاطبان سینمای ایران به دلیل ساختار فرهنگی جامعه ایرانی و دغدغههای اجتماعی پررنگی که اقشار مختلف جامعه را درگیر خود میکنند، به آثاری با مایههای اجتماعی که در واقعیت ریشه دارند، تمایل بیشتری نشان میدهند و معمولا از یک فیلم اجتماعی بیشتر استقبال میکنند تا آثار هنری و فانتزی مبتنی بر هنر محض سینما. درواقع، مخاطب ایرانی به نحو سنتی ترجیح میدهد بازنمایی موضوعاتی را روی پرده سینما تماشا کند که به نحوی با زندگی حقیقی او و آنچه در بستر جامعه میبیند، مرتبط باشد. همین سلیقه عمومی مخاطبان سینمای ایران یکی از دلایل موفقیت بی بدیل اصغر فرهادی و جایگاه ممتاز او در سینمای ۲ دهه گذشته ایران است.
بیشتر بخوانید:
نگاهی به فیلم «شنای پروانه»، اولین تجربه سینمایی محمد کارت | کارتستان
محمد کارت هم فیلم سازی برآمده از سنت مستند سینمای ایران است؛ هنرمند خوش ذوقی که مستندهای موفق «آوانتاژ» و «خونمردگی» را با موضوعات اجتماعی درآمیخته و در «بچه خور» و «شنای پروانه» سعی کرده است دغدغههای اجتماعی اش را با هنر هفتم درآمیزد. کارت به وضوح در «بچه خور» و «شنای پروانه» نشان میدهد که سینما را خوب میشناسد، روی دوربین تسلط خوبی دارد و ذهنش سرشار از ایدههای خلاق است که نمایش آنها روی پرده نقرهای میتواند مخاطب را به وجد بیاورد. اما او هنوز هم به قصههای ناب تری احتیاج دارد و شاید مهمترین جای خالی سینمای محمد کارت فیلم نامههای استوارتر باشد. هیچ کس در جایگاهی نیست که برای فیلم سازی با تواناییهای محمد کارت نسخه بپیچد، اما شاید بد نباشد که او هم در ادامه موج تازه سینمای ایران، به اقتباس از آثار ادبی ممتاز فکر کند؛ اتفاقی که در کارنامه محسن قرایی رخ داد و فیلم موفق «بی همه چیز» اتفاقی تازه و منحصربه فرد در کارنامه این فیلم ساز جوان به شمار میرود.
مسائلی همچون حاشیه نشینی، اعتیاد، خشونت، کودکان کار و انواع آسیبهای اجتماعی در سالهای گذشته مورد توجه نسل جدید سینماگران ایرانی قرار گرفته اند. هومن سیدی خشونت را در آثارش به سینما تبدیل میکند، مهدویان موضوعات اجتماعی را با لحنی انتقادی به تصویر میکشد و سعید روستایی فعلا بر موضوع اعتیاد تمرکز کرده است. محمد کارت، اما ترکیبی از همه این هاست؛ هنرمندی که در سکانس سرگشتگی پروانه در فیلم «شنای پروانه»، با آن حرکات چشمگیر دوربین و چینش هنرمندانه میزانسن، نشان میدهد تسلط خوبی بر حرکت دوربین در سینما دارد. کارت در «خونمردگی» با استفاده از پلانهای زیر آب تلاش کرده است به فرم منحصربه فردش دست یابد و حالا با «بچه خور» ثابت میکند که درک بسیار دقیق و مطابق با واقعیتی از حقایق و موضوعات جاری در بستر اجتماع دارد.
«بچه خور» یک فیلم کوتاه هجده دقیقهای است که برمبنای الگوی به نسبت کهنه قمار بر سر یک کودک خردسال در یک پاتوق معتادان و قماربازها شکل گرفته است. به جرئت میتوان گفت که سکانس کوتاه کردن مو در این فیلم به معنای واقعی کلمه دراماتیک از آب درآمده و انتخاب زاویه دوربین در کنار بازی گرفتن هوشمندانه از بازیگران خردسال، بیشتر از نصف تولیدات سالانه سینمای ایران کار میکند و میتواند بر مخاطب اثر بگذارد. اما این درحالی است که ساختار کلی «بچه خور» حاوی نکته روایی خاصی نیست.
نماهای پرظرافت این فیلم کوتاه به وضوح تسلط فیلم ساز بر دوربین و آگاهی کامل او از واقعیت مشمئزکنندهای را که در محافل قماربازی و مصرف مواد مخدر جاری است، به رخ میکشد؛ اما ایدههایی از قبیل علاقه میان ۲ کودک کار، قمار بر سر ناموس، اعتیاد و معضلات اجتماعی موضوعاتی نیستند که بتوانند سینمای محمد کارت را به خانه امید سینمای ایران برای تولید فیلمهای ناب و به یادماندنی تاریخ سینما تبدیل کنند.
قصه کلی «بچه خور» آن قدر نحیف است که روایت کوتاه پی رنگ فیلم کمتر بینندهای را به تماشای اثر ترغیب میکند؛ درحالی که نماهای زیر آب و ایده گل سر هم چندان منحصربه فرد نیستند. بااین همه، حرکت دوربین بین معتادان، طراحی صحنه منطبق با واقعیت و گریمهای باورپذیر فیلم، همراه با تدوین مناسب پلان ها، فیلم کوتاه چشم نوازی از «بچه خور» ساخته اند.
سخت است که اثر بعدی یک فیلم ساز را پیش بینی کنیم، اما باتوجه به خبرهایی که از فعالیت جدید محمد کارت در شبکه نمایش خانگی به گوش میرسد و قواعد حاکم بر مدیوم سریالهای خانگی، میتوان امیدوار بود که سریال «یاغی» با تمرکز بیشتر بر جذابیت قصه اش بتواند مخاطبان ایرانی را حسابی سر ذوق بیاورد؛ به ویژه اینکه گفته میشود فیلم نامه این مجموعه را حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری، کارگردانهای جوان فیلم «جاندار» و نویسندگان «شنای پروانه»، به رشته تحریر درآمده و این ۲ سینماگر جوان نشان داده اند در نوشتن قصهای پرظرافت، با ضرباهنگ بالا و پیچ وخمهای زیاد تبحر دارند.